هزارتوی پن
فیلمنامههای اسپانیایی
در این کتاب، دختری نوجوان به نام «اوفه لیا» همراه با مادر بیمار و باردارش به یک اردوگاه و پناهگاه در شمال اسپانیا کوچ میکند. در آنجا پدرخوانده وی «ژنرال ویدال» در حال مقابله با آخرین تکهها و بازماندههای نیروهایی است که جمهوریخواهان نامیده میشوند. «اوفه لیا» چنان از فضای خشن و محیط ناامن و پر از کشت و کشتار در آنجا زده و دلسرد و متوحش میشود که به مرد و بهتر بگوییم موجودی به نام «پن» روی میآورد که نمادی از خدایان یونانی است و محیط امن وی به دل لرزان «اوفه لیا» امید و استحکام میبخشد. وقتی «پن» به او میگوید که شاید در اصل یک پرنسس باشد که سالهاست گمشده، موضوع برایش جالبتر و زندگی در کنار او برایش بسیار فرحبخشتر از تحمل کردار پدرخواندهای میشود که قاتلی بیرحم و سنگدل است.