آیوانهو
داستانهای انگلیسی - قرن 19م.
ریچارد اول معروف به «ریچارد شیردل، پادشاه انگلستان، برای جنگ با عثمانی میرود. در غیبت او، برادر ریچارد که پرنس «جان» نام داشت، با بیاعتنایی به اصول و موازین قضایی پرداخت و با سنگدلی و ناجوانمردی و با همفکری و همکاری «نرمان»ها بر ماموران جزء و طبقات فقیر و زحمتکش از کارگران و روستائیان پاکنهاد و ساکسونها ستمها روا داشت. در حالی که از ریچارد خبری نبود. سدریک به همراه دخترخواندهاش «لیدی راوهنا» مالک یکی از کاخها بود. او زندگیاش را به دفاع از حقوق پایمال شدة نیازمندان و درماندگان گذرانده بود و نتیجة مشاهدة عوامل مخرب و عناصر فریبندهای که در بطن جامعة محروم رخنه کرده بود، او را خودپسند، تند و محافظهکار کرده بود. رئیس صومعة ژروو و شوالیه «بریان دوبوآ ـ گیلیر» که مسئولیت حفظ جان اعضای فرقة مذهبی «تمپلر» و نظارت بر عواید معابد اماکن مقدسه به عهدة او بود، به اتفاق گروه کوچکی از ملازمان، تقاضا کردند که به علت بارش شدید، شب را در کاخ سدریک بگذرانند. آنها به قصد شرکت در جشن نظامی و مسابقات زورآزمایی که بایستی پسفردا مسافرت کوتاهی از شهر «اشبی دولازوس» انجام میگرفت، در حرکت بودند که گرفتار برف و باران شدند. اما بالاخره شوالیه سندریک به همراه دخترش به جشن رفتند. جشن نظامی به اتفاق شش شوالیه برگزار میشد که نفر ششمی آیوانهوای افتخارآفرین و قهرمان بود. او حماسهها آفرید و به همراه ریچارد در مکتب اخلاق درس عبرتی برای آیندگان شد. شرح دلاوریها و حماسههای آنها در این کتاب به تصویر کشیده شده است.