عقاب
روزگاری بر بالای کوهی بلند عقابی بزرگ و زیبا آشیانه داشت. عقاب پیر شده بود و خستگی را بیشتر احساس میکرد. روزی چشمش به زاغی بدقواره افتاد و در این فکر فرو رفت که پدر و پدربزرگش سالها به دنبال شکار این زاغ بودند. با این که آنها مردهاند، اما زاغ همان طور جوان است. عقاب تصمیم گرفت نزد زاغ برود و راز عمر طولانیاش را بپرسد. هنگامی که نزد زاغ رفت دریافت که او همیشه در اطراف زمین پرواز و از غذاهای پسمانده و آلوده تغذیه میکند. زاغ عقاب را به محل غذاخوریش برد و عقاب که از شدت آلودگی حالش بد شده بود زاغ را با غذاهایش تنها گذاشت و به راه خود ادامه داد. این کتاب در قالب نظم و نثر به نگارش درآمده و برگرفته از شعر «عقاب» سروده «پرویز ناتل خانلری» است. (1292-1369 ش) ـ محقق و شاعر معاصر و ناشر مجلة ادبی سخن ـ است. ابیاتی از شعر عقاب در بخش پایانی کتاب به چاپ رسیده است.