قرقره و قرقره
"قرقره" نامهای برای "قرقر" مینویسد و قرقر تصمیم میگیرد تا برای دیدن قرقره نزد او برود. او به راه میافتد و از مکانهای مختلف میگذرد و هیچچیز و هیچکس نمیتواند او را از تصمیماش منصرف کند. اما همین طور که به پیش میرود، نخاش کمتر و کمتر میشود و او لاغر و لاغرتر. تا این که زمان رسیدن به قرقره دیگر نخی برایش باقی نمیماند. قرقره به او میگوید که نگران نباشد و از نخ خود به او میدهد. سپس هر دو در کنار هم میمانند.