من همانم، من همانم
داستانهای تخیلی / داستانهای کودکان و نوجوانان
این داستان مصور و رنگی درباره پیرمرد تنهایی به نام "حاج بابا" است که روزها به پارک میرود و قدم میزند و شبها با آواز جیرجیرک به خواب میرود. جیرجیرک هر روز بدون اینکه "حاج بابا" متوجه شود، سوار بر عصای او شده با او به پارک میرود و باز میگردد؛ اما یک روز جیرجیرک نمیتواند با "حاج بابا" به خانه برگردد. در نتیجه، آن شب، پیرمرد به خاطر نشنیدن صدای جیرجیرک غصه دار میشود ولی روز بعد جیرجیرک موفق میشود به خانه بازگردد و شبانگاه با آوازش مونس پیرمرد شود.