قلی تقلب میکند
داستانهای آموزنده / داستانهای اخلاقی
کتاب مصور حاضر، داستانی آموزنده و اخلاقی است که با زبان ساده و روان برای گروه سنی (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: ««قلی» در کوچهها مشغول بازی با بچهها بود. مادر «قلی» سرش را از پنجره بیرون کرد و گفت که تو امتحان داری و باید در خانه درس بخوانی. «قلی» که از شنیدن این جمله لحظهای متعجب شد و فکر کرد که درست است و فردا امتحان دارم، فراموش کردم که فردا امتحان دارم. «قلی» با بچهها خداحافظی کرد و سریعاً به خانه آمد. مادر «قلی» با او صحبت کرد و از اینکه او در طول سال تحصیلی درسهایش را نمیخواند اظهار ناراحتی کرد و از او خواست که حداقل شب امتحان نگاهی به کتابش بیاندازد و به او گفت که اگر قبول نشوی از مسافرت خبری نیست. «قلی» قبول کرد و به اتاقش رفت و شروع به درس خواندن کرد».