پیرانزی
داستانهای انگلیسی - قرن 21م.
خانه «پیرانزی»، عمارتی عادی نیست، اتاقهایش وسیع، راهروهایش بیانتها و دیوارهایش ردیفبهردیف پر است از مجسمههایی که هر یک با دیگری تفاوت دارد. میان هزارتوی این تالارها اقیانوسی گیر افتاده، امواج خروشانش از پلکانها بالا میرود و در لحظهای تالارها را در خود فرومیبرد. اما پیرانزی نمیهراسد. او جزرومد را درک کرده و الگوی هزارتو را نیز میشناسد. او زنده است تا به اکتشاف عمارت بپردازد. فرد دیگری نیز در این خانه هست، مردی به نام «دیگری» که هفتهای دو بار به دیدن پیرانزی میآید و از او در تحقیقاتش برای یافتن دانشی عظیم و نهان کمک میگیرد؛ اما هنگامی که پیرانزی درحال اکتشافات خود است، نشانههایی از ورود فردی دیگر به چشم خورده و حقیقتی وحشتناک رفتهرفته برملا میشود و دنیایی ورای جهانی که او همه عمر میشناخته، آشکار میکند.