شطرنج عشق
داستانهای فارسی - قرن 14
«آفاق» در خانوادهای مرفه زندگی میکند. آنها با خانوادة «محمودی» که از دوستانشان هستند، رفت و آمد دارند. «امید» پسر این خانواده جذاب و تحصیلکرده است. بیتوجهی آفاق به او باعث میشود تا یک روز امید در جمع دوستان از او تقاضای بازی شطرنج کند. بعد از اصرار زیاد امید، آفاق حاضر به بازی با او میشود و با چند حرکت او را کیش میکند. امید که تصور میکند آفاق قصد خرد کردن او در جمع را دارد، به او اخطار میدهد که روزی این کارش را تلافی میکند. و این آغاز کینه و انتقام امید از اوست. این ماجرا، وقایعی را به دنبال دارد که در ادامة داستان بازگو میشود.