عصابه: مجموعه داستان کوتاه
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
با شروع جنگ تحمیلی و حملات رژیم بعثی عراق، «عاشور» به همراه خانوادهاش از روستایشان راهی اهواز میشوند. آنها مدتها در اهواز زندگی میکنند، اما دوباره تصمیم به بازگشت میگیرند. هنگامی که عاشور به همراه خانواده تصمیم به رفتن میگیرند، خبر پذیرش قطعنامة 598 سازمان ملل و تمام شدن جنگ تحمیلی را از رادیو میشنوند. در بخشی از داستان میخوانید: «عاشور به یاد میآورد روزهایی را که بعثیها به روستایشان نزدیک شده بودند و مردم همگی پا به فرار نهاده بودند. به یاد میآورند که انفجارهای پیاپی روستایشان را خاکروبه کرده بود. تلاش کرد به یاد بیاورد در چه روزی بود؛ روز جمعه که باران یک نفس شلاق بر پیکر روستا میزد و انفجار بود و خاک بود و خون». «عصابه» یکی از 13 داستان کوتاه مجموعة حاضر است.