مردی که ایمان آورد
داستانهای عربی - قرن 20م.
«اریان» جوانی است مسیحی که در ایتالیا به همراه پدر کشیشش زندگی میکند. او عاشق دختر جوان و زیبا و بلندپروازی به نام «سوفیا»ست. در ندایی آسمانی اریان به رفتن به مشرق زمین دعوت میشود و بعد از رد پیشنهادش برای ازدواج با سوفیا، به دابی سفر میکند. در آنجا با رقاصّهای مسلمان به نام «شمس» آشنا میشود. شمس او را به دین اسلام فرا میخواند. اریان مسلمان شده و نام خود را به «عبدالله کارلو» تغییر میدهد. اریان در دین اسلام تحقیق کرده و به حقیقت آن میرسد. در این زمان پدر اریان که مبلّغی مشهور برای دین مسیح است، به همراه سوفیا نزد اریان میآیند تا با ترفندی ادیان را از دین اسلام باز داشته و با خود باز گردانند. ترفند پدر اریان و جنگ میان سوفیا و شمس برای به دست آوردن اریان بینتیجه میماند و اریان طبق راهنماییهایی شیخی با زن مسلمانی ازدواج میکند و به مودت و رحمت میرسد و خود نیز به تبلیغ دین اسلام و حقایق اصیل آن میپردازد.