غزلان (رمان ویژه نوجوانان)
داستانهای کودکان (عربی) - قرن 21م.
در روزگار قدیم، در روستای کوچکی کنار دریا، غزلان، در کنار خانوادهاش در خانهای معمولی زندگی میکرد. غزلان 10 ساله و باهوش بود و هر روز به خانه آمنه، معلم قرآن اش میرفت تا به کمک او قرآن را حفظ کند. مادرش برایش در جعبه کوچکی، خانهای درست کرده بود؛ کفَش را با تکههای پارچه پوشانده و با بقیه پارچهها اتاق کوچکی زیبایی در آن ساخته بود و چند عروسک چوبی کوچک هم در آن گذاشته بود. غزلان در کنار خانوادهاش بسیار خوشبخت و خوشحال بود که با عروسکهایش با دیگران بازی میکند. فقط یک چیز بود که غزلان دوستش نداشت و نزدیکش نمیشد و آن حنا بود.