آه مظلومان (بر اساس یک داستان واقعی)
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان حاضر، سرگذشت عشق پاک دو جوان دلداده به نامهای «ماه طلا» و «برزو» است. «ماه طلا» دومین فرزند یک خانوادة فقیر روستایی بود و در سال 1335 متولد شد. پدر او کشاورزی ساده و مورد اعتماد اهالی روستا و رئیس طایفة خود بود. با بزرگ شدن «ماه طلا» بر زیبایی و همچنین هنرهای وی افزوده میشد و او خواهان بسیاری داشت. طبق رسوم شناخته شده، ناف او را برای پسرخالهاش «برزو» بریده بودند که چهار سال از وی بزرگتر بود. در دورة جوانی، در حالی که «برزو» و «ماه طلا» عاشقانه یکدیگر را دوست دارند، با هم نامزد میکنند، امّا در مراسمی دیگر، پسر کلانتر و چند تن از هواخواهان «ماه طلا» برای آنها دردسرساز میشوند و وصال آنها را به تعویق میاندازند.