کاش حقیقت داشت = If only it were true
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
آرتورو، آرشیتکت جوانی که در سانفرانسیسکو زندگی میکند، پس از یک روز کاری شلوغ به خانه باز میگردد و به حمام میرود تا خستگی درکند. رادیو کوچک داخل حمام را نیز روشن میکند، ناگهان صدایی را میشنود که آهنگی را که پخش میشود زمزمه میکند. او به دنبال صدا به پستوی حمام میرود و در کمال تعجب میبیند زن جوان زیبایی آنجا نشسته و آهنگ را زمزمه میکند. با تصور این که دوستانش خواستهاند با او شوخی کنند، از زن خواهش میکند که هرچه زودتر آنجا را ترک کند. زن جوان که «لارن» نام دارد، وقتی متوجه میشود که آرتور میتواند او را ببیند و صدای او را بشنود تعجب میکند و سعی میکند واقعیت عجیبی را به آرتور بفهماند؛ شش ماه است که او پس از یک تصادف سخت در کما فرو رفته و جسمش در بیمارستان بستری است.