خیابان بهار آبی بود
"تشنگی" و "جست و جو" تم اصلی این رمان است؛ اما فقر، هجوم، ترکمنها و ژاندارم و ملخ، خشم طبیعت، سیل و زلزله، خشکسالی، قحطی، سخت کوشی، قناعت، دست و پنجه نرم کردن با طبیعت و کویر و مقاومت و ماندن انسان را هم در آن میبینم. در این داستان واقعیت، فرا واقعیت، تاریخ، اسطوره، آداب و رسوم و باورهای مردم با خیال در هم میآمیزند و آن را شکل میدهند. در سرزمین این داستان بلند در زمانهای متفاوت، سفرهای عینی و ذهنی مشاهده میشود و در آن با مجموعهای از روایت، نمایش، قصهگویی، نقالی، پردهگرایی، معرکه گیری، گزارش و داستانپردازی، رو به رو میشویم. زمان این داستان بیکرانه است، اما جغرافیا و سرزمیناش بیشتر در "دیسفان" و "مشهد" میگذرد. دیسفان و مشهدی که کوچهها و خیابانهایش گاه در تخیل نویسنده متولد و یا بازسازی میشوند؛ به خیابانی میرویم که مغازههایش در زیر آب است و...".