قصههای سنایی
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 - ادبیات کودکان و نوجوانان
"شهری عجیب" داستان مردمی است که تمامی کور بودند و هیچیک توانایی دیدن را نداشتند. روزی سپاهی وارد این شهر شد که با خود، "فیل" همراه داشتند. مردم این شهر چون تا به حال نه فیلی دیده و نه دربارهی آن چیزی شنیده بودند، تصمیم گرفتند دریابند این حیوان چگونه موجودی است. سپس عدهای به سوی محل نگهداری فیل رفته و چون قادر به دیدن نبودند، سعی کردند با لمس حیوان، شکل ظاهری او را حدس بزنند، اما از آنجا که هرکسی قسمتی از بدن او را دست زده بود، حکایتها مختلف شد. یکی میگفت: فیل حیوانی است مثل یک صفحهی پهن و بزرگ همچون بادبزن، دیگری میگفت فیل حیوانی است همچون یک ستون محکم و قطور، و آن دیگر میگفت این حیوان مانند ناودانی است بلند و خاکی که اگر کسی نزدیکش شود با یک ضربهاش از پای درمیآید. همینطور حکایتها مختلف بود. "سنایی غزنوی" در تمامی آثار خویش، انسان را به کار فرا میخواند؛ باید کار کرد که در سرای جاویدان، کار و عمل انسان فایده خواهد بخشید. او عقیده دارد از سخن گفتن بیهود باید پرهیز کرد و وعدهی اصلاح نداد. هنگامی که اصلاح پدید آمد، آن را باید آشکارساخت. کتاب پیش رو حکایت 19 داستان از آثار مختلف حکیم غزنین است و از آن جمله میتوان به شیر خدا در نماز، مرگ عاشقان، بقراط و پادشاه، مرد عیالوار، دوست یکدل، و قصهی آدمیزاد اشاره کرد.