مثل هجده سالگی
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مشتمل بر سه داستان کوتاه فارسی با عنوانهای «فیروزه»، «پنجره»، «مثل هجدهسالگی» است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. در داستان «فیروزه» از این کتاب میخوانیم: «مرد خسته بود و خوابآلود. حوصله هیچکس و هیچچیز را نداشت. هر از گاهی به تلفن نگاه میکرد و از فکر اینکه با کسی قرار ندارد و منتظر کسی نیست، خندهاش میگرفت؛ از همه بدتر اینکه کسی هم منتظر او نبود. عرض و طول خانه را راه میرفت و با خودش حرف میزد و میخندید و گریه میکرد و کاری برای انجام دادن نداشت».