شاید پلنگ خوابیده باشد
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
اکلز آن طرف آن تالار بزرگ نگاهی انداخت و سرگرم تماشای انبوه جعبهها و سینههای فولادی شد که مانند سطح صدها مار در بالای کانسون نور که هردم پرتوهای نارنجی - نقرهای و آبی از آن بیرون میجهید، چمبر زده بود، وزوز میکرد. صدای وزوز و تک صداهای در کردن ترقه، همانند صدای شعله کشیدن آتش جنگلی در دل چوب بود.