بیگانه
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
کتاب حاضر رمانی است که به زبان فارسی ترجمه شده و داستان مرد جوانی را روایت میکند مادر خود را که در خانه سالمندان ساکن بوده، از دست داده است. در مراسم مادرش، گریه نمیکند و وقتی به او پیشنهاد میدهند که مادرش را برای آخرین بار ببیند رد میکند. روز بعد با دختری به کنار ساحل میرود و حمام آفتاب میگیرد و با آن دختر به سینما میرود و یک فیلم خندهدار میبیند. سپس چند روز بعد، در یک روز آفتابی به دیدن یک دوست در نزدیکی ساحل میرود. او در دعوای دوستش با یک عرب دخالت میکند و به خاطر اینکه شدت گرما او را کلافه کرده، به مرد عرب شلیک میکند. دستگیر میشود. در دادگاه دادستان و گروه هیئتمنصفه نسبت به او احساس انزجار دارند چرا که او را فردی سنگدل و بیرحم میدانند.