زندانی
مجموعهی حاضر دربرگیرندهی ده داستان کوتاه با برخی از این عناوین است: "زندانی"، "سراب"، "منال بیچارهی من"، "همسرم"، "سایهی شوم" و "دو خواهر". برای نمونه در داستان اخیر، ارتباط صمیمانهی دو خواهر با نامهای "افسر" و "ایران" را میبینم. "افسر"، مدتها مراقبت از "ایران" را که بر اثر حادثهای فلج شده برعهده میگیرد تا این که به عقد "علی مردان خان" که افسری نظامی است، درمیآید، اما پس از سالها ازدواج به دلیل بچهدار نشدن از او طلاق گرفته و مجددا مسئول نگهداری خواهر میشود. پس از مدتی "افسر" بر اثر سانحهی رانندگی میمیرد و اطرافیان "ایران" را به خانهی سالمندان "کهریزک" میبرند.