مثل آینه: قصههایی شیرین از پیامبر اعظم (ص)
در مجموعهی حاضر داستانهایی از پیامبر (ص) تحت پارهای از این عناوین به چاپ رسیده است: "چه کسی قویتر است؟"، "ارباب پشیمان"، "مسابقهی شترها"، "مرد فقیر" و "معامله". برای نمونه در "مثل آینه": یک روز گرم تابستان پیامبر (ص) در حیاط خانهاش کنار چاه آب ایستاده بود و با سطلی بزرگ آب را بیرون میکشید و درختان خرما را آب میداد. همسر پیامبر (ص) نیز گوشهی حیاط برای مرغها و خروسها دانه میپاشید. در همان زمان کسی در خانه را زد، همسرش پرسید: "کیست؟" مردی از پشت در گفت: "با پیامبر (ص) کار دارم" رسول خدا با شنیدن صدای مرد دست از کار کشید، سطل پر از آب را بر زمین گذاشت. آب مانند آینه زلال و شفاف بود. پیامبر (ص) به تصویر خویش در آب نگاه کرد و موهایش را به دست آراسته و مرتب کرد و به همسرش گفت: "خوب است وقتی کسی به دیدن دیگران میرود مرتب و آراسته باشد. خدا زیبایی و پاکی را دوست دارد".