شریعتیشناسی: باز صفها اشتباه نشود
نگارنده در فصل اول سرمشق و الگوی اندیشه و سنت فکری شریعتی را با دیگر نحله ها و الگوها بررسی کرده است. وی در آغاز بحثی درباره پارادایم (سرمشق) مطرح میکند; سپس با بهره گیری از این شیوه و الگوی تحلیلی، رویکردها و سنتهای فکری مختلف را در اسلام شناسیها و به طور خاص نواندیشی دینی معاصر تحلیل مینماید. در پایان فصل اول سرمشق و سنت فکری شریعتی به مثابه رویکرد وجودی ـ اجتماعی رادیکال ارزیابی میگردد. فصل دوم کتاب درباره تاثیر گفتمان شریعتی در جامعه ایران است. محصول و نتیجه نهایی این مبحث آن است که در طی انقلاب ایران، یعنی پس از مرگ شریعتی، دو نوع رادیکالیسم (روشنفکری ـ کاریزماتیک) در ایران به یک حالت شراکت رسیدند; شراکتی نافرجام. این شراکت نافرجام برای نواندیشان مذهبی به یک تراژدی تبدیل شد و باعث گردید برخی با ساده سازی و تقلیل گرایی ـ به طور ناخواسته و برخی نیز به عمد و براساس پیش فرضهایی که درباره مذهب یا انقلاب ایران دارند، رفتار و کارکردهای سنتگرایی و بنیادگرایی را در ذیل پروژه و پرونده نواندیشی و روشنفکری مذهبی درج کنند و آن را به اتهاماتی متهم کنند که خود اساسا برای نقد و نفی آنها متولد شده است. فصل سوم کتاب به بررسی تحلیلی ـ انتقادی گروههای طرفدار شریعتی اختصاص دارد. گروههای طرفدار شریعتی، بخشی از متاثرین از شریعتی ـ و نه همه آنها ـ را در بر میگرفت. متاثرین از شریعتی را دو طیف کلی تشکیل میدادند; آنهایی که در تحلیل نهایی وجه نوگرایشان بر گرایشات سنتیشان غلبه داشت و دسته دیگری که در نهایت گرایش سنتیشان بر وجوه نوگرایشان غالب بود. گروههای طرفدار شریعتی، همگی به طیف اول تعلق داشتند، علیرغم نگاه انتقادی که این فصل به گروههای طرفدار شریعتی دارد، اما در پایان تجربه و کارکرد این گروهها را در مجموعه مثبت ارزیابی میکند.