ملکجمشید و چهل گیسو بانو
داستانهای کودکان و نوجوانان
کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ج) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «در زمانهای قدیم پادشاهی بود که یک پسر داشت. پادشاه پسر را گذاشت مکتب تا به سن هفده رسید. بعد پسر گفت من درسی را که میخواستم یاد بگیرم گرفتم؛ میخواهم که همراه بقیه به شکار بروم. پادشاه چندنفری را با او روانه کرد. در حین شکار آهویی به نظرشان آمد. پسر پادشاه همراهانش را بازگرداند و خودش دنبال آهو در پهندشت بیابان شروع کرد به اسب تاختن. رفت و رفت تا دم غروب رسید به سیاه چادری، آهو رفت زیر چادر و شاهزاده به دنبال آن از اسب پیاده شد و رفت».