داستان کوه یخ: مدیریت نیروهایی پنهان، که میتوانند سازمان شما را بسازند یا ویران کنند
یادگیری سازمانی / مدیریت / خلاقیت در کسب و کار
سالها پیش بر روی یک توده عظیم یخی، تعداد زیادی پنگوئن زندگی میکردند. آنها عاشق صدفهای اعماق دریا بودند ولی از آنجا که ششهایی ضعیف داشتند قادر نبودند بر اعماق آب رفته و صدفها را بیرون بیاورند. از طرفی در نزدیکی آنها عده زیادی شیرماهی وجود داشت، آنها نیز عاشق صدفها بودند و به پنگوئنها به خاطر داشتن انباشته فراوانی از صدفها حسادت میکردند. آنها میتوانستند به راحتی به عمق آب رفته و حتی صدفها را با عاجهای خود باز کنند، ولی از آنجا که مخلوقاتی متواضع و درستکار بودند به حق مالکیت پنگوئنها احترام گذاشته و فاصله خود را با آنان حفظ میکردند. تا این که در یک زمستان، یکی از پنگوئنها به این فکر افتاد که به اتفاق سایرین به دیدن شیرماهیها برود و از آنها بخواهد که با یکدیگر مشارکت داشته باشند و به این ترتیب ماجراهای جدیدی را به همراه دیگران تجربه کرد. نگارنده در کتاب حاضر در قالب داستان به سازمانها کمک میکند تا ارتباطات ملی مهم برای برنامهریزی استراتژیک را درک کرده و با تحلیل آنها به موفقیتهای بزرگ در سازمان دست یابند.