هشتاد و هفت سالگی
داستانهای فارسی - قرن 14
پیرمرد از خواب بیدار میشود، روبهروی آینه میایستد و به دستانش نگاه میکند، گویی 87 ساله شده است. تقویم را برمیدارد، با خود میاندیشد که 67 سال از 21 سالگیاش گذشته است، ترس همه وجودش را فرامیگیرد یعنی او 67 سال خوابیده است؟! ... او گنگ است حتی عکسهای روی دیوار را نیز نمیشناسد! این پیرمرد کیست و هویتش را چگونه پیدا میکند؟