دور از خانواده: مجموعهی 14 داستان
داستانهای فارسی - قرن 14
«جانعلی» به همراه یکی از همولایتیهای خود به نام «کربلایی صفر» از نواحی سیستان و بلوچستان آمده بودند و در تهران کارگری میکردند. رنج غربت، بدغذایی و محروم بودن از نیازهای ابتدایی زندگی نیرویشان را تحلیل برده بود. هنگام کار سر یک ساختمان، تیرآهنی به سر کربلایی صفر خورده بود. در بیمارستان او را جواب کرده و گفته بودند که باید نزد زن و فرزندانش باشد. جانعلی و کربلایی صفر چند روز پیش تمام پول خود را به خانوادههایشان فرستاده بودند و خرج سفر خود را نداشتند. جانعلی در کنار کربلایی صفر که سرش خونآلود بود و حال خوشی نداشت، از مردمی که اطراف آنها گردآمده بودند، کمک میخواست تا خرج سفرش را مهیا کند. اما کربلایی صفر در قطار تا رسیدن به مقصد، جان باخت. این کتاب مجموعة 14 داستان با عناوینی چون کتابخوان؛ اسماعیل؛ کار هرروزه؛ تنها در راه؛ افکار شاعری؛ یک سانحة غمناک و... است.