دن ژوان در دوزخ
نمایشنامه انگلیسی - قرن 20م.
محوریت اصلی داستان کتاب حاضر، مفهوم حقیقی زندگی و مرگ است. این نمایشنامه گفتوگوی میان چهار پرسوناژ است: آنا، دون ژوان، مجسمه و شیطان. اما همانطور که ابراهیم گلستان در مقدمه کتاب اشاره دارد، این بخش صرفاً یک داستان یا نمایش نیست، یک درگیری دربارهٔ مسائل فکری است با موضوعی فلسفی. آنا معشوقه دون ژوان است که دامان عفتش لکهدار شده و پدرش از روی عصبانیت دون ژوان را به نبردی تنبهتن دعوت میکند. در این نبرد دون ژوان پیروز و پدر کشته میشود. دون ژوان به جهنم میرود، چون دستش به خون پدر آنا آغشته شده و از طرفی آدمی بیبندوبار بوده که مدام زنان را فریب میداده است. اکنون سالهاست که دون ژوان در جهنم است و آنا که پنجاه سال بعد از دنیا میرود، در جهنم دون ژوان را ملاقات میکند، اما پیر شده و دون ژوان ابتدا او را نمیشناسد. آنا خود را زنی پاکدامن میداند که در زمان حیاتش مدام در حال توبه کردن به درگاه خداوند بود، بنابراین از دیدن خودش در جهنم متعجب میشود و پیوسته درصدد است که به بهشت برود.