گذر
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
کتاب حاضر، داستانی است که در آن شخصیت اصلی داستان زمانی کارآگاه بوده است. او در آن زمان روبه روی خیلی از جنایتکارها نشسته بود. اغلبشان، بهخصوص روانی ها، دروغگوهای خوبی بودند. اما همیشه درنهایت چشمهایشان به آنها خیانت میکرد. روانی ها سردند. میتواند با درد و دلسوزی حرف بزنند، اما نشانی از آن در چشمهایشان نیست. اما «باش» همیشه به چشمهایشان نگاه میکرد.