لیاقت
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان درباره پسر جوانی است که از کودکی دوست داشته تا یک مدیر بشود. حالا پس از گذشت سالها این پسر جوان تصمیم گرفته است تا در یک فروشگاه بزرگ که متعلق به آقای «بل» است مشغول کار بشود. او با آقای بل صحبت میکند و میگوید که همیشه به دنبال موفقیت بوده است و زمانی که فروشگاه او را دیده، متوجه شده است که میتواند موفقیت را در کنار آقای بل به دست بیاورد. او از آقای بل درخواست میکند تا قسمتی از فروشگاه را به او بدهد و اجاره بهای آن قسمت را بپردازد و پس از آن فعالیت اقتصادیاش را شروع کند. آقای بل به شرطی این موضوع را میپذیرد که او سه هفته به طور آزمایشی در فروشگاه کار کند، به این ترتیب... .