موسیقی عاشقی
داستانهای فارسی - قرن 14
«هاجر»، زنی تنهاست که پسر 5 سالهای به نام «علی» دارد. «رحیم»، همسر هاجر فوت کرده است و او برای اینکه بتواند خود و پسرش را تأمین کند با مردی به نام «احمد» ازدواج کرده است. احمد هر روز به بهانههای مختلف علی و هاجر را کتک میزند. یک روز که هاجر به صحرا رفته بود تا هیزم بیاورد احمد به قصد کشت علی را زده و او را به درون چاه میاندازد. «خدیجه خانم» ، همسایه هاجر با صدای پارس سگ خانه به اندرونی میآید و متوجه موضوع میشود. «خان عمو»، علی را از چاه بیرون میکشد اما ...