آئین عشق
«شبنم» فرزند دوم خانواده، دختری زیبا و صبور بود. او در 20سالگی با فردی به نام «ناصر» ازدواج کرد. ناصر ملاک، دنیادیده و ظاهرا ثروتمند بود. شبنم از همان آغاز زندگی مشترک پی به خصوصیات منفی ناصر برد. ناصر فردی خسیس، بداخلاق و معتاد بود که مدام او را به خاطر مسائل جزئی کتک میزد و تحقیر میکرد. در طول دورة طولانی ظلم و ستم ناصر شبنم سکوت اختیار کرده و حتی توان دفاع کردن از خود را نمیدید، او در زندگی صاحب سه فرزند به نامهای امید، عسل، و زیبا شد. دیدن بچههای سرشار از عشق و احترام باعث شد او زندگی نکبتبار خود را فراموش کند و تنها زمانی به دفاع کردن از خود بپردازد که بتواند حقوق فرزندان خود را از خانواده ناصر بگیرد. سرانجام، صبر و تحمل او نتیجه داد و فرزندان او به مدارج عالی تحصیلی رسیدند، فردی بالغ و رشدیافته شدند که بهترین آرامش را به او و ناصر ارزانی کردند.