آش نذری
داستانهای تخیلی
کتاب مصوّر حاضر دربردارندة داستانی تخیّلی است و برای گروه سنّی (ب) به نگارش درآمده است. در این داستان آمده: خاله مهربون صبح زود از خواب بلند شد و خواست آش نذری بپزد تا به همسایهها بدهد. او کارهای خانه را انجام داد و همه جا را مرتّب کرد. امّا دیگر خسته شد و تصمیم گرفت کمی بخوابد. خواب خاله مهربون سنگین شد و وسایل آشپزخانه هرکاری کردند، نتوانستند خاله را بیدار کنند. تا اینکه فکری به نظرشان رسید تا بتوانند خاله را خوشحال کنند، آنها تصمیم گرفتند وسایل پخش آش نذری را فراهم کنند.