ناگهان در دل جنگل
در دهکدهای نفرین شده که هیچ موجود زندهای غیر از آدمها در آن زندگی نمیکنند، شبها، شیطانی به نام «نحی»؛ شیطان کوهستان حکفرمایی میکند و سالها قبل شیطان در مقابل چشمان آدمها، همة موجودات جنگل را بلعیده بود، از آن روز به بعد همة مردم سعی میکردند دربارة این موضوع صحبتی به میان نیاورند، گرد مرگ بر فضا حاکم بود و هیچ کس یارای صحبت کردن دربارة شیطان کوهستان را نداشت، تا اینکه دو تن از بچّههای کنجکاو دهکده به نام «مایا» و «ماتی» تصمیم میگیرند از راز شیطانی کوهستان باخبر شوند و با استقبال خطر، به سراغ شیطان کوهستان میروند.