تاپسی و تیم در مزرعه
یاریگری - داستان / مزرعهها - داستان / کودکان - راهنمای مهارتهای زندگی - داستان
در یک روز زیبای آفتابی «تاپسی» و «تیم» به همراه مادرشان راهی مزرعه «زرماری» شدند. آنها میخواستند به دیدن دوست مادرشان خانم «استوارت» و همسر کشاورزشاش بروند. آنها وقتی به مزرعه رسیدند از خانم استوارت سؤال کردند که آیا میتوانند در کارهای مزرعه به ایشان کمک کنند. خانم استوارت به آنها دو شانه تخممرغ داد و از آنها خواست تا به لانه مرغها بروند و 12 تخممرغ سالم در شانهها بگذارند و به خانه بیاورند و... .