قصههای قد و نیم قد برای کودکان (جلدهای 1 تا 5)
داستانهای تخیلی / داستانهای کوتاه
خانوادة غول، در کوهستانها زندگی میکردند. روزی مامان غول برای پسرش یک شلوار دوخت پسر غول با خوشحالی شلوار نو را پوشید، اما همین که کمی راه رفت شلوار، از کمرش پایین افتاد. پسر غول سریع شلوارش را بالا کشید و با دست نگه داشت و به مامان غول گفت: «یعنی همیشه باید یک دستم به شلوارم باشد؟». بابا غول خندید و گفت: «تو یک کمربند لازم داری». بعد دستش را از غار بیرون برد. قطار پرسرعتی را که از کوهستان میگذشت برداشت، به پسرش داد و گفت: «این را به شلوارت ببند». حالا سالهای سال است که یک قطار خوشگل که صدتا واگن دارد دور کمر یک پسرغول پیچیده و نمیگذارد شلوارش پایین بیفتد. کتاب حاضر جلد 1 تا 5 از مجموعة قصههای قد و نیمقد برای کودکان، و شامل 35 قصه است. عنوان برخی از داستانها عبارتاند از: بهترینجا برای پنهان شدن، یک خبر خیلی خوب، هزار ماه کوچک و خیس، و چه باد مهربانی.