گریز به تاریکی و پنج داستان دیگر
داستانهای کوتاه آلمانی - قرن 19م.
"روبرت" به علت بیماری روانی، شش ماه از ادارهاش مرخصی گرفته و به سفر رفته بود. او دچار نوعی توهم بود و مدام به افکار متفاوتی روی میآورد. در اواخر مرخصیاش، دوباره افکاری به ذهن او راه یافتند؛ از جمله این که شاید همسرم به مرگ طبیعی نمرده و مردن او به دست من انجام شده باشد، شاید آخرین بار که با معشوق خود بودم او را در جنگل به قتل رسانده باشم و شایدهای بسیار دیگر. او پس از مدتی همهی انسانها را به صورت قاتل میبیند و از همه بیشتر به برادرش شک دارد. برادر او که پزشک بود برای کمک به دیدار او میرود ولی به دست روبرت کشته میشود. جسد روبرت نیز در حالی پیدا میشود که آثار ترس و وحشت در چهرهاش هویدا بود. "گریز به تاریکی" یکی از شش داستان کوتاه کتاب حاضر است. عنوان داستانهای دیگر عبارتاند از: مردهها سکوت میکنند؛ مردن؛ جرونیموی کور و برادرش؛ دفترچهی خاطرات روگوندا؛ فرولاین الزه.