رنگینکمانی از کفش
در این کتاب مصور و رنگی، حکایت هزارپایی بازگو میشود که تنها یک آرزو داشت و آنهم داشتن کفش بود. روزی از روزها او از خانهاش خارج شد و در طول مسیر به ترتیب به کفشدوزک، ملخ، پروانه، قورباغه، جیرجیرک، کبوتر، و سنجاب برخورد که هریک کفشهای نو خریده بودند. اما هریک از آنها حتی به هزارپا اجازه نمیدادند کفشها را پایش کند. تنها کبوتر و سنجاب با مهربانی به هزارپا گفتند کفشهایشان را به او میدهند. اما هزارپا با بیان این نکته که پاهای او دوتا و سهتا و چهارتا نیست، با ناراحتی به سوی خانهاش روانه گشت و به خواب رفت. اما صبح فردا، زمانی که هزارپا از لانهاش بیرون آمد، با منظرهی عجیبی روبهرو شد... مخاطبان کتاب، گروه سنی "ب" و "ج" هستند.