رفتن
داستانهای فارسی - قرن 14
«رفتن»، داستان دختری به نام «بهاره» است که در یک سالگی به فرزندخواندگی «ماهرخ» و «پرویز» درآمده است. حالا پس از گذشت 14 سال، خاله بهاره حقیقت زندگی او را برایش گفته و بهاره تصمیم گرفته از خانه فرار کند. مشاوره هم نمیتواند بهار را متقاعد به ماندن کند؛ تا اینکه پرویز تصمیم میگیرد اجازه بدهد دخترش فرار کند و درعوض خودش و «بهزاد» یکی از اقوامش که پلیس است دورادور مراقبش باشند. بهاره با دوست پسرش «مانی» هماهنگ کرده و از خانه فرار میکند و... .