پرنیان شب
داستانهای فارسی - قرن 14
دنیای خونآشامهای پرنیان شب، در ابتدا یک خیال زودگذر بود؛ اما خیالی که از ذهنم عبور نکرد... خیالی که آنقدر ماند تا روی کاغذ پیاده شد. ایده این رمان، زمانی به ذهنم رسید که در ترافیک خیابان ولیعصر گرفتار بودم. روزهای تکراری، ترافیک تکراری و درختهایی که آسمان را مخفی میکردند... گاهی در خیالم تصور میکردم، کسی از برچسبی درختها گذشت و این خیال کمکم تبدیل شد به... پرنیان شب... داستانی که برای من دنیای بود برای فرار از واقعیتهای اطرافم.