محکوم به اعدام
در داستان حاضر خبرنگاری ماجراجو این بار در جریان ماجرای قتلی قرار میگیرد. او که سخت در دفترش مشغول کار است با صدای زنگ تلفنی از کار بازمیماند. از آن طرف خط مرد جوانی که از زندان تماس گرفته و به دلیل قتل نفس محکوم به اعدام است از وی کمک میخواهد. مرد جوان بر این باور است که توطئهای در کار است تا او از میان برداشته شود. خبرنگار به راه میافتد تا خانوادهی مقتول را بیابد و تا شاید بتواند کاری برای او انجام دهد. او نیز در برخورد اول با آنها به شک میافتد که شاید واقعا توطئهای در کار است. چرا که جوان فرزندخواندهی پیرزن و پیرمرد متمولی بوده که هردو فوت کردهاند و در حال حاضر خواهر و برادرهای ناتنی وی راضی به دادن سهمالارث او نیستند. خبرنگار همچنان به کنکاش ادامه میدهد و در این میان با نامزد سابق و دوست قدیمی جوان نیز آشنا میشود که آن دو سرنخهایی دربارهی قتل و ماجراهای آن روز به وی میدهند. خبرنگار بازهم پیش میرود و به حقایق وحشتناکی برخورد میکند و تمام عزم خود را جزم میکند تا بتواند هرطور شده جوان را از پای چوبهی دار پایین بیاورد.