ساختار اسطورهای در فیلمنامه
اساطیر در ادبیات / روایتگری / خلاقیت (نویسندگی) / فیلمنامهنویسی
"قهرمان هزارچهره" اثر "جوزف کمپبل" سالها یکی از موثرترین کتابهای قرن بیستم به شمار میرفت. اندیشههایی که در کتاب وی بیان شده تاثیر به سزایی در داستانگویی داشته است. نویسندگان، هرچه بیشتر متوجه الگوهای بیزمان و مکانی میشود که کمبیل شناسانده است و آنها آثار خویش را با این الگوها غنی میسازند. کمپبل دریافت که داستانگویی اعم از خودآگاه یا ناخودآگاه از الگوهای کهن اسطوره پیروی میکند و هر داستان از خامترین لطیفهها تا باارزشترین آثار ادبی را میتوان بر حسب سفر قهرمان، اسطورهی واحدی که اصولش را در قهرمان هزارچهره مشخص کرده، درک کرد. داستانی که بر اساس الگوی قهرمان بنا شود جذابیتی دارد که همه آن را حس میکنند چرا که ریشه در ناخودآگاه جمعی دارد و مسائل عام بشری را بازتاب میدهد. این نوع داستانها به سوالات عام کودکانه میپردازند: من کیام؟ از کجا آمدهام؟ پس از مرگ به کجا میروم؟ چه خوب است و چه بد در اینباره چه باید بکنم؟ فردا چگونه خواهد بود؟ دیروز کجا رفت؟ آیا به جز ما دیگرانی نیز هستند؟ داستان قهرمان به رغم تنوع بیپایان، در اصل همیشه یک سفر به حساب میآید. قهرمان از راحتی و آسایش محیط مادی دست میشوید و با پذیرش خطر چالشبرانگیز دنیایی ناآشنا پا به آن میگذارد. کتاب حاضر در فصل نخست مروری بر جغرافیای سفر و متمرکز بر سفر دوازده محلهای کتاب قهرمان است. در ادامه، کهن الگوها، شخصیتهای دراماتیک اسطوره و داستان معرفی شده و هفت صورت مثالی یا کارکرد روانشناختی خاصی که در تمام داستانها یافت میشوند شرح داده شده است. دفتر دوم با عنوان "مراحل سفر" به بررسی دوازده مرحلهی سفر قهرمان اختصاص یافته است. در هر بخش مثالهایی از این فیلمهای کلاسیک و جدید آورده شده است.