سبد سفارش شما خالی است!

در این رمان تاریخی، ماجرای به قدرت رسیدن "خشایارشاه "و سرانجام وی بازگو شده است .براساس این رمان، "داریوش "در واپسین روزهای حیاتش قصد آن داشت که "آرتوبازان "ـ یکی از فرزندان شجاع خود ـ را به ولیعهدی انتخاب کند اما "آتوسا "مادر خشایار و "اردوان "ـ عموی خشایار ـ مانع این کار شدند و سرانجام نیز خشایار به پادشاهی ایران انتخاب شد .لیکن از آن جا که خشایارشاه دست پرورده زنان درباری بود از فنون کشورداری چیزی نمی‌دانست .با این همه شورشیان را سرکوب کرد و نظمی نسبی بر سرزمین تحت سلطه‌اش برقرار نمود .خشایار پادشاهی سنگدل و عشرت طلب بود که مغضوبان را با بی رحمی تمام مجازات می‌کرد .از همین رو، تازیانه‌اش به "تازیانه شوم " معروف گشت .در عهد وی برادرکشی نیز باب شد ;زیرا او آرتوبازان برادر دلاور خود را به قتل رساند تا هیچ مدعی‌ای برای سلطنت باقی نماند .سرانجام خشایار به قتل رسید و فرزند کوچکش "اردشیر "به تخت نشست .