مردی که میخواست قطار بخرد
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 - ادبیات کودکان و نوجوانان / داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
"مردی که میخواست قطار بخرد "و "یک روز بارانی "عنوان دو داستانی است که در این کتاب برای نوجوانان به طبع رسیده است .در داستان "یک روز بارانی " راوی داستان، دختربچهای است که عاشقانه باران را دوست دارد .یک روز صبح که با صدای باران بیدار میشود پس از خواندن نماز صدای مادرش را میشنود که درباره خواهرش مریم صحبت میکند او به پدر میگوید که مریم تا رسیدن به مدرسه خیس میشود .اما به پدر میگوید که نمیتواند برای او کاری بکند .مریم چترش را گم کرده و مادر نگران اوست .معصومه ـ راوی داستان ـ با خود میاندیشد که این بهترین فرصت برای لذت بردن از باران است .پس پیشنهاد میکند مریم چتر او را با خود ببرد، زیرا راه مدرسه او دورتر است .مادر میپذیرد و معصومه روانه مدرسه میشود اما باران بسیار تند است .در این هنگام دوستش او را صدا میزند و زیر چتر او به طرف مدرسه روان میشود .