مغبچگان بادهفروش در شعر حافظ
این کتاب به بررسی واژهی مغ و مفهوم آن، باورهای مغان، و ارتباط مغان با موبدان و بادهگساری در اشعار حافظ اختصاص دارد. در کتاب سعی شده کلمهی مغ ریشهیابی شود و مقصود حافظ از آن بررسی گردد. همچنین می مغانه و مقصود شاعر از به کار بردن آن، دلیر و پیر مغان، عشق، مشکلات آن، معشوق حافظ، می و لوازم آن تمامی شرح داده شدهاند و ارتباط آنها با حافظ از دیدگاههای مختلف بررسی گردیده است. به زعم نگارنده در دیوان حافظ واژهی مغان در طیف معنایی رند، از کفر و الحاد گرفته تا تقدس و تعالی به کار رفته و در آن واحد هر دو مفهوم مثبت و منفی این واژه نیز مد نظر بوده است. داستان مغبچگان باده فروش در شعر حافظ مادام که جهانبینی این شاعر و نگاه او در باب عشق و لوازم آن به درستی تحلیل نشود، همچنان مبهم خواهد ماند؛ به عبارت دیگر داستان مغان و داستان می در شعر حافظ پیوندی ناگسستنی یافتهاند و آنچه مغان و ترکیبات این کلمه را به درون شعر حافظ کشانده نوشداروی زندگی است که حافظ در تمام لحظات عمر خویش به خصوص در هنگامهی سختی و دشواری از آن غافل نشده است. بزرگترین دشواری آزاردهندهای که حافظ را به دامن می و مغان بادهگسار سوق داده ریا و تزویر در مقولهی دین بوده است؛ ریا و تزویری که روح و روان حافظ را متالم ساخته و سرانجام برای نجات از این بلای جانکاه چارهای جز پناه آوردن به فضای مخلصانهی خرابات ندیده است؛ خراباتی که گرچه جایگاه رندان و اوباش بود، شاعر با تاسف و تاثر از آن یاد میکند: یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست/ و آنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود.