جوجه کوچولو و غذای جدید
داستانهای حیوانات
کتاب مصور حاضر، در بردارندة داستانی آموزنده برای کودکان است. در خلاصه داستان آمده: در یک خانه، خانم مرغی با جوجههایش زندگی میکرد. صاحبخانه هر روز برای آنها دانه میریخت. یکی از جوجه هر روز در باغچه به صحبت با گلها میپرداخت و آنها را دوست خود مینامید. روزی، بعد از بارش باران، مادر با گرفتن چند کرم خاکی، جوجهها را به خوردن غذای تازه دعوت کرد. وقتی جوجه خواست کرم خاکی را بخورد، کرم به سخن در آمد و راز شاداب و سرزنده بودن گلها را به دلیل وجود کرم خاکی و حفر تونلهایی برای رسیدن هوا و آب به ریشه گلها را برای جوجه شرح داد و او را از خوردن کرمهای خاکی بر حذر داشت. کتاب، باهدف آموزش مفید بودن کرم خاکی و مخلوقات خداوند، برای کودکان تهیه شده است.