پرواز بالای شط
داستانهای فارسی
بمباران خرمشهر شدت گرفت. پسرکوچولو و مادرش مجبور شدند به اردوگاه پناهگاهندگان جنگی بروند. او خیلی تنها بود و دلش برای شط تنگ میشد. پسر با پسری به نام علی که نمیتواند حرف بزند دوست شد. داداش عبدو، مثل بابای علی خلبان بود. او به پسرکوچولو قول داد اگر جنگ تمام شود او را سوار بالگردش کند و با هم بالای شط پرواز کنند. وقتی خرمشهر آزاد شد، علی به حرف آمد. آنها به پرواز بالای شط فکر میکردند. کتاب مصوّر حاضر، قصة آزادی خرمشهر در دوران جنگ تحمیلی است که برای کودکان گروه سنی(ب) و (ج) به نگارش در آمده است.