اعترافات یک دیوانه
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. «خاطرات یک پاطلایی»، «ماه چشم»، «مستها و خوابها»، «آبدارچی بهشت»، «موطلایی چشم رنگی»، «تهران-خیابان منوچهری»، «اعترافات یک دیوانه» عنوانهای برخی از داستانهای این کتاب هستند. در داستان «یلدا» میخوانیم: «صبح آخرین روز پاییز، مثل همیشه زودتر از همه از خواب بیدار شدم. هنوز هوای بیرون تاریک بود. یلدا، دخترم و هما، همسرم خواب بودند».