سرونا و باغ هزارپیچ
داستانهای فارسی
سرونا، بلبلی بود که همة پرهایش سبزرنگ بود، بهجز یکی که به رنگ نارنجی بود. سرونا هر روز به اطراف و جاهای مختلف باغ پر میکشید بهار بود و او روی بلندترین شاخة درخت سرو نشسته بود و با درخت سرو حرف میزد. درخت سرو گفت: وقتی صدای تو را میشنوم به یاد گل سرخ صد و یک ساله میافتم که طلسم شده و سالهای سال است غنچههایش باز نشده است و در باغ هزار پیچ اسیر است. سرونا تصمیم گرفت که پیش آن گل طلسم شده برود و برایش آواز بخواند. او سختیهای فراوانی را در راه تحمل کرد و با درخت انار زرد، ننهگلچین، کلاغ زاغی و اژدهای دوسر ملاقات کرد. او با آوازش طلسم گل سرخ را شکست و همهجا پر از گل و شکوفه شد. کتاب مصوّر حاضر، حاوی رمانی کودکانه است که برای کودکان گروه سنی (ب) و (ج) به نگارش در آمده است. ترجمة انگلیسی، رمان و معرفی نویسنده در پایان کتاب ارائه شده است.