درآمدی بر ریختشناسی هزار و یکشب
تقسیم قصه بر پایۀ مضمون، امری دشوار و دیریاب و چه بسا سادهاندیشانه است. ما در نهایت، ناگزیر میشویم که ردهبندی قصهها را بر پایۀ کنشهای قهرمان از بعد پیشبردی که در طول قصه دارد قرار دهیم؛ به عبارتی به ریختشناسی قصهها بپردازیم تا هم راه را برای مطالعات تطبیقی ملیتهای مختلف هموار کرده باشیم و هم ردهبندی مواد داستانی، صورتی علمی و دقیق به خود بگیرد. نگارنده در کتاب حاضر به بررسی حکایات درونهگیر (حکایاتی که چندین حکایت را در خود جای دادهاند) هزار و یک شب با استناد به روش «ولادیمیر پراپ» پرداخته است. وی افزون بر استفاده از شیوۀ پراپ از دو پایۀ اصلی روایت یعنی کنشگر و کنشپذیر نیز سود میجوید. کنشگر خود به دو بخش قهرمان جستوجوگر و ضد قهرمان و دیگری یاریگر و بخشپذیر نیز به دو گروه قهرمان قربانی و سایر شخصیتهای بهرهور تقسیم میشود. برای مثال اگر دختر یا پسر جوانی ربوده یا از خانه رانده شود و قصه، مکانی را که برجای ماندهاند نادیده بگیرد و ماجراهای او را دنبال کند قهرمان آن همین دختر یا جوان ربوده شده یا رانده شده است. قصههایی از این دست، جستوجوگر ندارد و قهرمان آنها را قهرمان قربانی مینامند. علاوه بر این؛ در کتاب از یک شخصیت دیگر با عنوان راوی نام برده میشود.