داستانها و افسانههای مردم مغولستان
افسانهها و قصههای مغولی
در این کتاب، از مجموعه داستانها و افسانههای ملل، بیست داستان از مردم مغولستان به طبع رسیده است .در مقدمه کتاب آمده است" :به لحاظ تاریخی، مغولها مانند دامداران و چادرنشینان، با گلههایشان از جایی به جایی دیگر نقل مکان میکنند .این شیوه چادرنشینی و قبیلهای، اساس آداب و رسوم و اعتقادات غنیای را شامل میشود که به نوبه خود، دنیای زندگانی آکنده از جاذبهها و اعتقادات بودایی گلهداران را نشان میدهد .ادبیات قوی مغولها شامل قصههای پانچاتانترا و جاتاکا، که از هند به مغولها رسیده است، میباشد ."عناوین برخی از این افسانهها عبارتاند از :شاهزاده خدمتکار، سرنوشت مرد ترسو، خرگوش باهوش، سه همسر، آیا حاکم سر داشت؟، قوچ دانا، و "دندان جادویی :"در این داستان "انخل "جوانی است که در اصطبل حاکم کار میکند .او هیچ گاه حاکم را ندیده است .تا این که روزی دندانش به شدت درد میگیرد و میخواهد از قصر خارج شود .در همین هنگام حاکم شهر نیز از قصر خارج میشود .انخل با دیدن حاکم که پیرمرد نحیفی است او را با صدای بلند مسخره میکند .ماموران حاکم، بلافاصله او را دستگیر کرده به زندان میافکنند ;اما انخل با طرح نقشهای زیرکانه، هم از شر دندان فاسدش رهایی مییابد و هم از زندان حاکم، به سلامت میگریزد .