انسانشناخت: تطبیقی در آراء صدرا و یاسپرس
هدف از این پژوهش، هنر ترسیم حقیقت انسان در دو نظام فلسفی "حکمت متعالیه" و "اگزیستانسیالیسم یاسپرس" است که طی مطالعهای تطبیقی صورت پذیرفته است. نگارنده پس از تبیین دیدگاههای هر یک از این فیلسوفان به نقاط مشترک اندیشهی آنها در زمینهی حقیقت انسان اشاره کرده و تصریح میکند: 1- هر دو اندیشمند، حقیقت انسان را نفس او میدانند و معتقدند در میان همهی موجودات عالم تنها انسان واجد نفس (Existenz) است، اما نفسی که صدرا آن را عین اضافهی اشراقی به خداوند و از جنس وجود و عین تشخص میداند یا Existenz یاسپرس که فاقد عناوین یاد شده است، تفاوت اساسی دارد. Existenz یاسپرس در ارتباط، تحقق مییابد و به غیر شناخته میشود. 2- انسان در هر دو نظام فکری، سرشتی مرکب از خیر و شر دارد. چرا که آزاد است و از نظر یاسپرس، عین امکان استقبالی است. تعارضهای وجودی او و کشمکشهایی که نفس را عرصهی اصلی عمل خود میسازند، در تحقق نهایی انسان، نقش مهمی به عهده دارند. 3- هم از نظر صدرا و هم در دیدگاه یاسپرس، آدمی دارای ماهیتی از پیش تعیین شده و مرتبهای قطعی و معین نیست و هر فردی برای خود منحصر به فرد است و ذیل عنوان کلی دیگری نمینشیند. مبنایی که صدرا بر آن اساس، آدمی را دارای مراتب میداند، سعهی وجودی ذات انسان است که به علت انبساط پهناورش، گونههای مختلف آدمی را در خود محقق میسازد. از دید یاسپرس، علت این تنوع دید بیذاتی و بیماهیتی آدمی است نه گسترش وجودی او. 4- هر دو متفکر مرگ را وضعیتی میدانند که در آن سپهر جدیدی از معرفت در مقابل آدمی گشوده میشود و بر این باورند که مرگ پایان انسان نیست. 5- هر دو معتقدند حقیقت انسان از ابژه شدن و مدرک بودن میگریزد و مدرک بودن آن عین مدرک نبودن آن است.